گفت : بنشین و فقط راضی باش!
گفتم: نه!
می دوم!
تا به احساس رضایت برسم!
گفت: یک پنجره باش!
و به خوشبختی یک کاج بیاور ایمان!
گفتم: آن کاج منم!
گفت : پس حسرت پرواز کبوترها را
یاد سنجاب ایگوت آور!
و نشانش دادم
ابر ایگویم را!
(بهرام بهرامی)
گفت : بنشین و فقط راضی باش!
گفتم: نه!
می دوم!
تا به احساس رضایت برسم!
گفت: یک پنجره باش!
و به خوشبختی یک کاج بیاور ایمان!
گفتم: آن کاج منم!
گفت : پس حسرت پرواز کبوترها را
یاد سنجاب ایگوت آور!
و نشانش دادم
ابر ایگویم را!
(بهرام بهرامی)
گفت طوطی که قفس باز نباشد هم نیست!
زاغ هم گفت که آواز نباشد هم نیست!
*
قفس مشترک طوطی و زاغان شده این
آب و دان باشد و پرواز نباشد هم نیست!
*
نت گمان کرد که سرچشمه ی آهنگ نت است.
گفت بی پرده اگر ساز نباشد هم نیست.
*
مثل موجی که به دریا بزند طعنه که :هی!
رقص را جلوه و ابراز نباشد هم نیست.
*
تو نگو پایه ی بیداد نلرزیده هنوز!
تاج اگر از سرش افتاد نفهمیده هنوز!
*
دل جریان پر از وزوز این باغ خوش است
عنکبوت از وزش باد نرنجیده هنوز.
*
مگس آینده ی ده روزه ی خود را دیده
که از آینده ی میعاد نترسیده هنوز.
*
تور انداخت ولی ماهی کف را برداشت.
گندمی کاشت ولی هرزه علف را برداشت.
*
به خیالش که درون همه مروارید است.
آمد از ساحل ما هرچه صدف را برداشت.
*
اسب سفید آمد و بر آن سوار نیست.
شهزاده ی امید میان غبار نیست.
*
به قوی عشق، برکه ی قالی دخترک
محتاج هست ولی چشم انتظار نیست.
*
آنقدر طول قطار زمستان بلند شد
دیگر گلی با خبر از نو بهار نیست.
*
خورده گیرم کل دنیا بر سرش سوگندها.
می کند رفتار مثل قهرمان مانند ها.
*
او خود داروغه ی بد ذات مردم خوار نیست؟
من که شک دارم به رابین هود ثروتمند ها.
*
گفت آرزو کن یاد آبادی نیفتاد.
یاد همان چیزی که افتادی نیفتاد.
*
غول چراغ آمد کلاغی آرزو کرد
طوطی به یاد حرف آزادی نیفتاد.
*
طوطی به تلقینی و تکرار دو تا حرف
هرگز عقب از عرصه ی شادی نیفتاد.
*
این شهر پل و ساعت و ناقوس ندارد.
جز جغدی و یک هوهوی منحوس ندارد.
*
حبس قفس جلوه ی زیبایی خویش است.
طاووس ریایی شدن افسوس ندارد.
*
زاغی که خوش از نعمت آزادی خود شد.
چشم طمعی به پر طاووس ندارد.
*
باران که زد افسوس که من پنجره بستم.
باران که زد افسوس که در خانه نشستم.
*
باران زد و بند آمد و من تشنه ی آبم
ناکام تر از خار ته درّه ی پستم.
*
اینجا همین جایم، به فکر باغ و گل دیدن نباش.
من کوهم و در کاهدان، دنبال یک سوزن نباش.
*
یا کار لازم را بکن، یا فکر کاری را نکن
همدرد آدم نیستی، همدست اهریمن نباش.
*