تیغه ی داس کشاورزان اگرچه تیز نیست.
خشمشان هرجا که باشد بی گمان ناچیز نیست.
*
زیر گوش باغبانی گفت مردی کشت کار
من که شک دارم به این پاییز، این پاییز نیست.
*
خوب دقت کن میان حرف هایش گاه گاه
خوب می داند مترسک صاحب جالیز نیست.
*
تیغه ی داس کشاورزان اگرچه تیز نیست.
خشمشان هرجا که باشد بی گمان ناچیز نیست.
*
زیر گوش باغبانی گفت مردی کشت کار
من که شک دارم به این پاییز، این پاییز نیست.
*
خوب دقت کن میان حرف هایش گاه گاه
خوب می داند مترسک صاحب جالیز نیست.
*
مثل یک قهوه پس از سیگار و درک خلسه ای!
یا که سیگاری پس از قهوه و شوق پرسه ای!
*
مثل آن لحظه که قصری را به نامت می زنند!
یا که نا غافل فرستد نازنینی بوسه ای!
*
ایمان، به تو آیا کسی فرمود هرگز؟
دزدیده می گردد ولی نابود هرگز؟
ایمان به آزادی از این دیوار لرزان
فوراً بیاور و نگو که زود هرگز.
دیوار شاید کرده باشد چشم را کور
اما شعاع دید را محدود هرگز
می رسد روزی که این جولان بس مرداب هاست
می رود روزی که نیلوفر خس مرداب هاست.
*
ناخدا نادیده می گیرد خطر را، چون که مست
از شراب سبز گنداب گس مرداب هاست.
مثل یک پروانه ی مرده به پیله دل نبند.
دل به این جالیز حاصلخیز بی حاصل نبند.
*
قایقی که باید از دریا و توفان بگذرد
غرق شو با آن ولی آن را به هر ساحل نبند.
*
مثل رقص قاصدک در باد با توجیه مرگ
گردن آویزی به دور گردن قاتل نبند.
*