وبلاگ بهرام بهرامی حصاری

آثار ( رمان ها و اشعار)

وبلاگ بهرام بهرامی حصاری

آثار ( رمان ها و اشعار)

آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۶ مطلب با موضوع «عاشقانه» ثبت شده است

باران که زد افسوس که من پنجره بستم.

باران که زد افسوس که در خانه نشستم.

 *

باران زد و بند آمد و من تشنه ی آبم

ناکام تر از خار ته درّه ی پستم.

 *

  • بهرام بهرامی حصاری

چون برکه ای در حسرت احساس ماهی در دلش.

گاهی تنم می سوزد از، حس سیاهی در دلش.

 *

مانند پیچک آن قدر، دور خدا پیچیده ام

حس می کنم جا می شوم، من نیز گاهی در دلش.

 *

با عشق پروانه شدن من صبر کردم پیله را

گل گرچه می بیند مرا مثل گناهی در دلش

 *

  • بهرام بهرامی حصاری

تو از آنجایی، جهان ناشناس دیگری

من از اینجایم، جهان بی اساس دیگری.

 *

بوسه من طعم خوب همزبانی را نداشت

می روم پیدا کنم راه تماس دیگری

 *

می روم اما نمی دانم که که پیدا می شود

غیر بوسیدن مگر، راه سپاس دیگری؟

 *

  • بهرام بهرامی حصاری

 شعر آدم برفی 1: 

دختر به حیاط خانه زل زد با ذوق

 از پنجره، با خیال آدم برفی!

 *

با حسرت برف بازی و آزادی

 می گفت : که خوش به حال آدم برفی!

  *

ترسید که سرما بخورد بیچاره!

 می سوخت دلش به حال آدم برفی!

 *

  • بهرام بهرامی حصاری

شیرینی لب های تو، در مزه ی گیلاس نیست.

عطر خمار انگیز تو، در بوته های یاس نیست.

 *

شاخه گل سرخ لبت، خون از دل ما می خورد

برقی که چشمت می زند، در بوته های یاس نیست.

 *

فصل درو یعنی که تو، از این خیابان بگذری

زوری که دارد مژه ات، در بازوی هر داس نیست.

  • بهرام بهرامی حصاری

مثل یک قهوه پس از سیگار و درک خلسه ای!

یا که سیگاری پس از قهوه و شوق پرسه ای!

 *

مثل آن لحظه که قصری را به نامت می زنند!

یا که نا غافل فرستد نازنینی بوسه ای!

      *     

  • بهرام بهرامی حصاری