خورده گیرم کل دنیا بر سرش سوگندها.
می کند رفتار مثل قهرمان مانند ها.
*
او خود داروغه ی بد ذات مردم خوار نیست؟
من که شک دارم به رابین هود ثروتمند ها.
*
خورده گیرم کل دنیا بر سرش سوگندها.
می کند رفتار مثل قهرمان مانند ها.
*
او خود داروغه ی بد ذات مردم خوار نیست؟
من که شک دارم به رابین هود ثروتمند ها.
*
گفت آرزو کن یاد آبادی نیفتاد.
یاد همان چیزی که افتادی نیفتاد.
*
غول چراغ آمد کلاغی آرزو کرد
طوطی به یاد حرف آزادی نیفتاد.
*
طوطی به تلقینی و تکرار دو تا حرف
هرگز عقب از عرصه ی شادی نیفتاد.
*
این شهر پل و ساعت و ناقوس ندارد.
جز جغدی و یک هوهوی منحوس ندارد.
*
حبس قفس جلوه ی زیبایی خویش است.
طاووس ریایی شدن افسوس ندارد.
*
زاغی که خوش از نعمت آزادی خود شد.
چشم طمعی به پر طاووس ندارد.
*
باران که زد افسوس که من پنجره بستم.
باران که زد افسوس که در خانه نشستم.
*
باران زد و بند آمد و من تشنه ی آبم
ناکام تر از خار ته درّه ی پستم.
*
اینجا همین جایم، به فکر باغ و گل دیدن نباش.
من کوهم و در کاهدان، دنبال یک سوزن نباش.
*
یا کار لازم را بکن، یا فکر کاری را نکن
همدرد آدم نیستی، همدست اهریمن نباش.
*
هست انگور عاشق مستی ما، گیلاس نیست.
چون گلوهامان به درد تشنگی حساس نیست.
*
زندگی با خودکشی فرقی ندارد، تو نگو
مرگ و خاموشی سر و ته هردو یک کرباس نیست.
*
مرده شو مرگ و خصوصاً زندگی را برده است.
درد ما جز زندگی با مرده شو نشناس نیست.
*
بار جرم گرگ از هر گوسفندی کمتر است
دیو تر از هر ریاکاری خود خناس نیست.
*
ای بره ی زخمی شده! با گرگ درد دل نکن.
با زندگی بازی و بازی را چنین مشکل نکن.
*
تو زخم خوردی به جای او تو هستی متهم
تو لااقل دیگر، وکیلت را همان قاتل نکن!
*
وقتی کماکان می چکد، خون تو از دندان او
با گرگ ظالم صحبت از دنیای نا عادل نکن
*
پیدا نخواهد شد برای رفتن ات راهی رفیق!
وقتی رهایی را تو از ، صیاد می خواهی رفیق!
*
ضد تبر بودن حمایت از درخت و باغ نیست
باید علف ها را در آری از زمین گاهی رفیق!
*
چون برکه ای در حسرت احساس ماهی در دلش.
گاهی تنم می سوزد از، حس سیاهی در دلش.
*
مانند پیچک آن قدر، دور خدا پیچیده ام
حس می کنم جا می شوم، من نیز گاهی در دلش.
*
با عشق پروانه شدن من صبر کردم پیله را
گل گرچه می بیند مرا مثل گناهی در دلش
*
تو از آنجایی، جهان ناشناس دیگری
من از اینجایم، جهان بی اساس دیگری.
*
بوسه من طعم خوب همزبانی را نداشت
می روم پیدا کنم راه تماس دیگری
*
می روم اما نمی دانم که که پیدا می شود
غیر بوسیدن مگر، راه سپاس دیگری؟
*